کد مطلب:217458 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:225

امام کاظم، عالم عصرخویش
امام موسی كاظم (علیه السلام) برای انجام اعمال حج رهسپار مكه شد، آن سال خلیفه «هارون الرشید» نیز در مكه بود. در هنگام انجام اعمال احساس كردم، امام (علیه السلام) به او بی اعتناست. اما او را نمی شناخت. به همین علت سؤالاتی را از فرزند پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) پرسید؛ امام (علیه السلام) با بی اعتنایی آنان را پاسخ داد؛ خلیفه ناراحت شد و با عصبانیت گفت:«اگر نگویی فرض چیست؟ تو را اذیت می كنم». حضرت (علیه السلام) فرمودند: «فرض یكی و پنج، هفده و 34 و 94 و153 در هفده، از دوازده عدد یكی و از دویست عدد پنج عدد و از همه عمر یكی و یكی به یكی است». هارون فریاد زد: «من از تو سؤال می پرسم، تو شماره و حساب به من می گویی». سپس امام (علیه السلام) فرمودند:«مگر نمی دانی دین اسلام حساب است و اگر دین حساب و كتاب نداشت خداوند از بندگانش حساب نمی كشید». - اگر به مقدار سنگینی یك خردل باشد آن را حاضر می كنیم و كافی است كه ما حساب كننده باشیم. - این كه گفتم واجب یكی است، آن دین اسلام است. پنج نماز دارد كه هفده ركعت است كه 34 سجده، 94 تكبیر و 153 تسبیح دارد. و از دوازده یكی منظورم روزه ماه رمضان است. كه از دوازده ماه سال فقط یك ماه روزه می گیریم. چهل عدد یكی به این معناست كه بر مالك چهل دینار، یك دینار و بر مالك دویست دینار، پنج دینار زكات واجب است. از همه عمر یكی نیز حج است كه در تمام عمر یك مرتبه واجب می شود. همچنین منظورم از یكی به یكی، قصاص است كه اگرخون كسی را بریزد واجب است خون او ریخته شود. خلیفه كیسه ای زر به امام (علیه السلام) داد. پس افرادی را به تعقیب حضرت (علیه السلام) فرستاد تا نام و نشان او را جویا شوند. ساعتی بعد هارون متوجه شد او از ذریه زهرای اطهر و علی بن ابیطالب (علیه السلام) است.